سخن سرا

ساخت وبلاگ
سلام باز هم بیست و سوم شد و دلم هوای صحبت با تو رو کرد، نميدونم شاید نامرد شدم، شاید بی معرفت شدم،شاید دروغ بود اون همه حرفام و ادعاهام که میگفتم هيچوقت تنهات نمیزارم،انگار روم نميشه برات بنويسم چون از اون همه ادعای برادری چیزی نمونده جز ماهی یبار چند خط نوشتن و از تو هم فوقش يه خط خیلی رسمی و تلگرافی و اداری جواب دادن نميدونم چرا ولی هرروز بیشتر احساس میکنم شرمندتم حداقل جای شکرش باقیه که میتونم به بهونه تاهل تو خودم رو راضی کنم که این دوری و باخبر بودن دورادور چیزی بود که هم خواسته خود هستی بوده و هم به نفع آرامش و راحتی خیال هستی و هم تمرکزش روی زندگی در هر صورت ازت معذرت ميخوام و امیدوارم به پای نامرد بودنم نزاری هرچند که نامرد هم هستم و توجیه و عذر و بهونه ندارم موضوع دوم هم نزدیک بودن محرم هست،شما هم دلت پاک تره هم ایمانت کامل تر از منه هم خیلی از من سر تری،امیدوارم توی دعا های حین عزاداری محرم هنوزم جایی برای من خالی داشته باشی منم هرچند ميدونم و روم هم نميشه نگاه خدا کنم از اين همه کفر گفتن و گناه ولی بازم همیشه از ته دلم دعات میکنم و ميگم هرچی خیر و خوشی هست نصیب آجیم کن خدایا، خدایا مراقبش باش و آبرو و عزتش رو براش حفظ کن يادمه یبار خبر کربلا رفتنت رو بهم دادی و بعد اون تقریباً ديگه خییییلی کمتر شد و من اونموقع کلی قاطی کردم که چرا سوغات سخن سرا...ادامه مطلب
ما را در سایت سخن سرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sokhan-saraa بازدید : 30 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 20:27

سلام هستی جان  یه بیست و سوم ديگه از راه رسید ، اومدم يه سری بهت بزنم احوالتو بپرسمحالت خوبه مهربون ترین آجی جهان؟ سلامتی؟  چکار میکنی؟دلت حالش خوبه؟ زندگی روبراهه؟ درساتو میخونی؟  نميدونم الان دید و نظرت نسبت به من چيه ولی دید من به تو همون دید همیشگی هست که تو رو تا بالاترین درجه برای خودم مقدس ميدونم و قابل احترام و افتخار  اینم يه شعر خدمت شما، خییییییییلی وقته ديگه شعر برات نگفتم امشب اينو آوردم برات امیدوارم بپسندی  شعر از هاتف اصفهانی هست که تضمین کرده شعر(ز دو دیده خون فشانم) عراقی رو توصیه همیشگی رو تکرار میکنم قدر خودتو خانواده و همسر و زندگی عزیزت رو بدون، همیشه بخند ، مواظب خودت باش  بهترین ها رو برات از خدا ميخوام، محرم هم یادت بودم و هستم و دعات کردم  خیر و خوشی زندگی همیشه نصيبت بشه با عزت و آبرو  مه من نقاب بگشا ز جمال کبریاییکه بتان فرو گذارند اساس خود نماییشده انتظارم از حد چه شود ز در درآییز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی چه کسم چه کاره ام من که رسم به عاشقانتشرف است آنکه بوسم قدم ملازمانتبه کمین استخوانی که شها برم ز خوانتهمه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانتکه رقیب در نیاید به بهانه گدایینگشود عقده دل نه ز شیخ و نه از برهمننه ز دیر طرف بستم نه ز کعبه و نه زایمنکه نصیب عاشقان شد ز ازل فضای گلخنسر سیر گل ندارم ز چه رو روم به سخن سرا...ادامه مطلب
ما را در سایت سخن سرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sokhan-saraa بازدید : 80 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 12:44

آخرین هفته آذر بود که با کسی آشنا شدم که گذر زمان نه هيچوقت تازگی عشقش را کم رنگ کرد و نه توانست تاثیری در کاهش غم فراقش داشته باشد با کسی که هنوز هم که هنوز است دعای سلامتی و عزت و آبرویش اولین دعا بین تمام دعاهایم است با کسی که حالا دو سه سال میشود که دیگر رفته ولی هنوز هم جزو خانواده من است، همان کسی که هردو بعد از تصادف برادر هايمان اولین نفر باهم درد و دل کردیم همان کسی که یادم نميرود زمان گرفتن معافیت سربازی به همه زنگ ميزد و برایم پرس و جو میکرد همان کسی که با او پدر های همدیگر را بابایی خطاب میکردیم همان کسی که هنوز هم خیلی وقتها در خیالم با او صحبت میکنم و تیکه کلام های آن روزها مثل عجب، میخوابونمش تو جوب برات، هام هامت کنم را به او ميگويم با کسی که در شب های دراز و سرد پاییز و زمستان و نزدیک یلدا آمد و در روزهای بلند و گرم تابستان رفت تا از این دو تاریخ فقط گرمای حرارت رفتنش را در شب های طولانی تنهایی ام به یادگار گذارد و همه شبهایم را یلدا کرد با خاطراتش کسی که موفقيت من باعث خوشحالیش بود و هنوز هم هست کسی که گاهی دم صبح، گاهی نیمه شب، گاهی عصر،بیشتر اوقات هم ساعت یک بعدازظهر و هشت شب و یازده شب می آمد و باهم گپ میزدیم و از ساعت یازده به بعد هم شب نشینی هايمان شروع ميشد و فرقی نداشت کدام یک از این اوقات بیاید مهم این بود که هروقت شروع به تعریف میکردیم دیگر رفتنمان و قطع سخن سرا...ادامه مطلب
ما را در سایت سخن سرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sokhan-saraa بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 12:44

سلام  باز هم بیست و سوم شد و دلم هوای صحبت با تو رو کرد، نميدونم شاید نامرد شدم، شاید بی معرفت شدم،شاید دروغ بود اون همه حرفام و ادعاهام که میگفتم هيچوقت تنهات نمیزارم،انگار روم نميشه برات بنويسم چون از اون همه ادعای برادری چیزی نمونده جز ماهی یبار چند خط نوشتن و از تو هم فوقش يه خط خیلی رسمی و تلگرافی و اداری جواب دادن  نميدونم چرا ولی هرروز بیشتر احساس میکنم شرمندتم  حداقل جای شکرش باقیه که میتونم به بهونه تاهل تو خودم رو راضی کنم که این دوری و باخبر بودن دورادور چیزی بود که هم خواسته خود هستی بوده و هم به نفع آرامش و راحتی خیال هستی و هم تمرکزش روی زندگی  در هر صورت ازت معذرت ميخوام و امیدوارم به پای نامرد بودنم نزاری هرچند که نامرد هم هستم و توجیه و عذر و بهونه ندارم  موضوع دوم هم نزدیک بودن محرم هست،شما هم دلت پاک تره هم ایمانت کامل تر از منه هم خیلی از من سر تری،امیدوارم توی دعا های حین عزاداری محرم هنوزم جایی برای من خالی داشته باشی  منم هرچند ميدونم و روم هم نميشه نگاه خدا کنم از اين همه کفر گفتن و گناه ولی بازم همیشه از ته دلم دعات میکنم و ميگم هرچی خیر و خوشی هست نصیب آجیم کن خدایا، خدایا مراقبش باش و آبرو و عزتش رو براش حفظ کن  يادمه یبار خبر کربلا رفتنت رو بهم دادی و بعد اون تقریباً ديگه خییییلی کمتر شد و من اونموقع کلی قاطی کردم که چرا سوغاتی کربلا باید جدایی من از سخن سرا...ادامه مطلب
ما را در سایت سخن سرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sokhan-saraa بازدید : 30 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1396 ساعت: 23:17

مه من نقاب بگشا ز جمال کبریاییکه بتان فرو گذارند اساس خود نماییشده انتظارم از حد چه شود ز در درآییز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی چه کسم چه کاره ام من که رسم به عاشقانتشرف است آنکه بوسم قدم ملازمانتبه کمین استخوانی که شها برم ز خوانتهمه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانتکه رقیب در نیاید به بهانه گدایینگشود عقده دل نه ز شیخ و نه از برهمننه ز دیر طرف بستم نه ز کعبه و نه زایمنکه نصیب عاشقان شد ز ازل فضای گلخنسر سیر گل ندارم ز چه رو روم به گلشنکه شنیده ام ز گلها همه بوی بی وفاییز حدوث پاک گشتم به قدم رهم ندادندز وجود هم گشتم به عدم رهم ندادندبه کنشت سجده کردم به صنم رهم ندادندبه طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادندکه تو در برون چه کردی که درون خانه آییچون بنای عشق عاشق که ز عشوه بی نیاز استدل مبتلای محمود به کمند طره ایاز استکه مدار شوخ چشمان بکرشمه است و ناز استدر گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز استبامید آنکه شاید تو به چشم من درآییچو بنای کار عشق همه سوز و ساز دیدمز جهانیان گروهی همه در مجاز دیدمبه شرابخانه رفتم همه مست ساز دیدمبه قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدمچو به صومعه رسیدم همه زاهد ریاییچه خوش است مطرب آید به سماع ذکر یا حیکند التفات ساقی سوی بزم ما پیاپیغم عشق را دوایی نبود به جز نی و میز فراق چون ننالم من دل شکسته چون نیکه بسوخت بند بندم ز حرارت ج سخن سرا...ادامه مطلب
ما را در سایت سخن سرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sokhan-saraa بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1396 ساعت: 23:17

آخرین هفته آذر بود که با کسی آشنا شدم که گذر زمان نه هيچوقت تازگی عشقش را کم رنگ کرد و نه توانست تاثیری در کاهش غم فراقش داشته باشد با کسی که هنوز هم که هنوز است دعای سلامتی و عزت و آبرویش اولین دعا بین تمام دعاهایم است با کسی که حالا دو سه سال میشود که دیگر رفته ولی هنوز هم جزو خانواده من است، همان کسی که هردو بعد از تصادف برادر هايمان اولین نفر باهم درد و دل کردیم همان کسی که یادم نميرود زمان گرفتن معافیت سربازی به همه زنگ ميزد و برایم پرس و جو میکرد همان کسی که با او پدر های همدیگر را بابایی خطاب میکردیم همان کسی که هنوز هم خیلی وقتها در خیالم با او صحبت میکنم و تیکه کلام های آن روزها مثل عجب، میخوابونمش تو جوب برات، هام هامت کنم را به او ميگويم با کسی که در شب های دراز و سرد پاییز و زمستان و نزدیک یلدا آمد و در روزهای بلند و گرم تابستان رفت تا از این دو تاریخ فقط گرمای حرارت رفتنش را در شب های طولانی تنهایی ام به یادگار گذارد و همه شبهایم را یلدا کرد با خاطراتش کسی که موفقيت من باعث خوشحالیش بود و هنوز هم هست کسی که گاهی دم صبح، گاهی نیمه شب، گاهی عصر،بیشتر اوقات هم ساعت یک بعدازظهر و هشت شب و یازده شب می آمد و باهم گپ میزدیم و از ساعت یازده به بعد هم شب نشینی هايمان شروع ميشد و فرقی نداشت کدام یک از این اوقات بیاید مهم این بود که هروقت شروع به تعریف میکردیم دیگر رفتنمان و قطع سخن سرا...ادامه مطلب
ما را در سایت سخن سرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sokhan-saraa بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1396 ساعت: 23:17

سلام هستی جان این دوتا نوحه تقدیم به حضرت فاطمه زهرا ميشه و در مورد نوه های عزيزش هست،انشاالله خودش یار و یاور زندگیت باشه و کمکت کنه و شفيع هردو دنیا باشه برات  اوليش گفتگوی حضرت رقيه با سر بریده مقدس امام حسین و دوميش رجز خوانی حضرت علی اصغر شش ماهه با لشکر دشمن      زخم هایم شده این لحظه مداوا مثلا چشم کم سوی من امشب شده بینا مثلا آمدی تا که تو هم بازی دختر بشوی؟ باشد ای رأس حنا بسته! توبابا مث سخن سرا...ادامه مطلب
ما را در سایت سخن سرا دنبال می کنید

برچسب : تقدیم,حضرت,فاطمه,زهرا, نویسنده : sokhan-saraa بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 3:34

سلام  سلامی سبز و سرزنده مثل طبیعتی که دارد در آغاز زندگی دوباره اش سرسبزي و سر زندگیش را به رخ میکشد و به جهان طراوت دوباره میدهد سلام همدم و همدل قدیمی، سلام به تو ای خواهر همیشه همراه  سلام هستی جان  چند روزی دیگر عید و سال نو میرسد و سالی که گذشت تمام میشود و فراموش، آری پرونده گذشته ها دارد بسته میشود و باید فراموش شوند هرچند بخشی از زندگی ما بودند  سال نود و پنج تمام میشود و این یعنی اینکه ت سخن سرا...ادامه مطلب
ما را در سایت سخن سرا دنبال می کنید

برچسب : تبریک, نویسنده : sokhan-saraa بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 3:34

سلام و درود به آبجی پاک و مهربون خودم یعنی هستی بانو  هر جا هستی موفق باشی،خیلی وقته چیزی نزاشتم برات،چون هم وقت نميشد هم هروقت اومدم بنویسم باز منصرف شدم گفتم شاید هستی دوست نداشته باشه چرندیات منو بخونه  خلاصه اینکه هرروز یادتم و دعات میکنم که خوشبخت و خوشحال باشی  خدا انشاالله دلت رو آروم کنه  امروز هم , در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد/حالتی رفت که محراب به فریاد آمد آخرین ماه بهار هم رسید و جا سخن سرا...ادامه مطلب
ما را در سایت سخن سرا دنبال می کنید

برچسب : درود,بیکران, نویسنده : sokhan-saraa بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 3:34

سلام هستی جان 

نماز روزه هات قبول 

انشاالله حالت خوب خوب باشه و دلت آروم و همه چی بر وفق مراد 

خواستم بگم شب قدر نزدیکه و محتاج دعات هستم واقعا 

خیلی احتیاج دارم که برام دعا کنی اين مشکلات رو پشت سر بزارم 

ميدونم دلت دریاییه و همیشه و بدون هیچ چشمداشتی همیشه دعام کردی و بهم لطف داشتی

منم اين روزا و شبا خیلی خیلی خیلی دعات میکنم و از خدا برات خیر و آرامش و آبروی روزافزون ميخوام 

يه صحبت مفصل هم دارم باهات که بعدا ميگم 

دوست دارم امیدوارم شاد و سربلند باشی 

سخن سرا...
ما را در سایت سخن سرا دنبال می کنید

برچسب : التماس, نویسنده : sokhan-saraa بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 3:34